جاسوسان امنیتی s1p2

由紀 由紀 由紀 · 1400/2/16 09:34 · خواندن 1 دقیقه

ژنرال : خب صداتون کردم بیاین تا یه ماموریت بهتون بدم .

من :* یعنی باید با این ارازل اوباش همکاری کنم؟ امیدوارم فرضیه‌م درست نباشه*

ژنرال : و باید با هم کار کنید.

من :* نه مث اینکه فرضیه‌م درست بود😒*

کارلا : باش من مشکلی ندارم شما چی؟

کایتو :* ای درد * منم ندارم 🥴

کیوکا : من دا...

با نگاه ژنرال ساکت شدم . نگاش میگفت باید قبول کنی . پس ادامه دادم : منم ندارم🥴

ژنرال : خوبه🙂

ژنرال گو_سنپای خیلی رو مخ بود😒

ژنرال : ریاکا اتاق جدیدتونو نشون میده تو طی حرف زدنمون وسایلتون انتقال داده شدن :)

من : صحیح .

ژنرال : ریاکا !

ریاکا خله وارد شد : دنبالم بیاین :]

رفتیم دنبالش .

ریاکا : اتاقتون طبقه ی اول واحد ۸ .

من : مگه آپارتمانه؟😒

ریاکا : هر هر .

کارلا : فک کنم رابطه ی خوبی ندارید .

ریاکا : نه، نداریم😁

کایتو : کاملا مشخصه😒

ریاکا : خب رسیدیم . اینجا .

خوابگاه یجورایی خیلی قرمز و سفید بود 😑.

ولی از هیچی بهتر بود🔪😑

رفتیم داخل .

ریاکا : خوش بگذره😄👋🏻 ^ خارج شدن از اتاق ^

کایتو : من که خوابم میاد .

و ولو شد رو تخت دونفره .

کارلا : منم خستم .

و کنارش خوابید .

منم گرفتم رو تخت یه نفره ها دراز کشیدم ، گوشیمو برداشتم و تو اینستا و یوتیوب گشتم .