جاسوسان امنیتی s1p2

ژنرال : خب صداتون کردم بیاین تا یه ماموریت بهتون بدم .
من :* یعنی باید با این ارازل اوباش همکاری کنم؟ امیدوارم فرضیهم درست نباشه*
ژنرال : و باید با هم کار کنید.
من :* نه مث اینکه فرضیهم درست بود😒*
کارلا : باش من مشکلی ندارم شما چی؟
کایتو :* ای درد * منم ندارم 🥴
کیوکا : من دا...
با نگاه ژنرال ساکت شدم . نگاش میگفت باید قبول کنی . پس ادامه دادم : منم ندارم🥴
ژنرال : خوبه🙂
ژنرال گو_سنپای خیلی رو مخ بود😒
ژنرال : ریاکا اتاق جدیدتونو نشون میده تو طی حرف زدنمون وسایلتون انتقال داده شدن :)
من : صحیح .
ژنرال : ریاکا !
ریاکا خله وارد شد : دنبالم بیاین :]
رفتیم دنبالش .
ریاکا : اتاقتون طبقه ی اول واحد ۸ .
من : مگه آپارتمانه؟😒
ریاکا : هر هر .
کارلا : فک کنم رابطه ی خوبی ندارید .
ریاکا : نه، نداریم😁
کایتو : کاملا مشخصه😒
ریاکا : خب رسیدیم . اینجا .
خوابگاه یجورایی خیلی قرمز و سفید بود 😑.
ولی از هیچی بهتر بود🔪😑
رفتیم داخل .
ریاکا : خوش بگذره😄👋🏻 ^ خارج شدن از اتاق ^
کایتو : من که خوابم میاد .
و ولو شد رو تخت دونفره .
کارلا : منم خستم .
و کنارش خوابید .
منم گرفتم رو تخت یه نفره ها دراز کشیدم ، گوشیمو برداشتم و تو اینستا و یوتیوب گشتم .